حسن آقاسی زاده

 

زندگینامه سردار شهید حسن آقاسی زاده

 

سال1/1 /1338 هجری شمسی در مشهد مقدس ، نزدیک حرم امام رضا به دنیا

 

آمد . او در خانواده ای مذهبی و عاشق به اهل بیت عصمت و طهارت پرورش

 

یافت و از همان کودکی و نوجوانی اهمیت زیادی برای انجام واجبات دینی و

 

مذهبی قائل بود . در دوران تحصیل نیز دانش آموز کوشا و اهل مطالعه بود ، در

 

سال 1357 موفق به اخذ دیپلم شد .

 

شهید آقاسی زاده علاقه شدیدی به مطالعه داشت ، بیشتر وقت خود را به مطالعه

 

کتب مذهبی ؛ علمی اختصاص می داد ؛ کتابهای شهید مطهری را مطالعه می کرد

 

، رساله امام خمینی را در دوران دبیرستان حفظ کرده بود . ا ز هر محفل و

 

مجلسی در جهت نشر سیره ائمه اطهار علیه السلام استفاده می کرد .

 

چندین نوبت در دوران دبیرستان به خاطر توزیع و تکثیر نوارها و اعلامیه های

 

امام خمینی و شعار های انقلابی ، مورد ضرب و شتم و باز داشت قرار گرفت .

 

با اوجگیری مبارزات در کشور و اتمام تحصیلات متوسطه بر سر دو راهی قرار

 

گرفت . ادامه مبارزه و یا تحصیل در خارج از کشور ؟ که با استعلام از دفتر

 

نمایندگی امام در قم و تاکید آنها و کمک پدر و بعضی از مسئولین آموزش و

 

پرورش عازم کاناد ا شد . هنوز مدتی از شروع دوره ی کارشناسی خود در

 

دانشگاه تورتنوی کانادا نگذشته بود که هجرت امام به پاریس شروع شد . او به

 

اتفاق تنی چند از دانشجویان در انجمن اسلامی کانادا فعالیت داشتند ، آرام نگرفت

 

و برای پیوستن به نهضت امام خمینی عازم فرانسه شد . روز ها متر جم

 

خبرنگاران خارجی بود و شبها در نوفل اوشاتو نگهبانی می داد . به محض اطلاع

 

از آمدنم آمدن آنها و تاکید امام بر اتمام تحصیل ، دومرتبه عازم کانادا شد . در

 

طول تحصیل به لحاظ برتری علمی و اعتقادش به انقلاب اسلامی و تلاش های بی

 

دریغ او در انجمن اسلامی کانادا ، از مکر و حیله منافقین گروه های چپی در امام

 

نبود و آنها مشکلاتی را در مسیر تحصیل و فعالیتهای سیاسی و مذهبی اش بوجود

 

آوردند اما او با استقلال فکری و اتکا به نفس ، تلاش همه جانبه ای را با کمک

 

دانشجویان مسلمان در جهت افشای چهره ی گروهک های از خدا بی خبر شروع

 

کرد . کارشناسی خود را در رشته مهندسی سازه ها و سپس کارشناسی ارشد را

 

در رشته پل سازی با ارائه تز مهندسی در دانشگاه تورنتوی کانادا با معدل بالایی

 

گذراند رتبع اول دانشگاه را کسب نمود .

 

با تسخیر لانه جاسوسی فعالیت زیادی در اعتصاب غذای دانشجویان مسلمان در

 

کانادا داشت و مصاحبه های زیادی با رسانه های خارجی از جمله روزنامه لوموند

 

در اثبات حقانیت جمهوری اسلامی و جاسوسی آمریکاییان در ایران نمود .

 

فعالیت چشمگیری در انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان کانادا داشت و یکی از

 

موثر ترین نیروهای فرهنگی در بر گزاری مجالس مذهبی و علمی در دفاع از

 

حریم اسلام و مکتب تشیع برای ارشاد و هدایت دانشجویان مسلمان و غیر مسلمان

 

بود .

 

 

باز گشت به ایران :

 

در سال 1361 با کوله باری از فنون و اعتقادی راسخ در بکارگیری آن در کشور

 

و بویژه در جهت اهداف دفاع مقدس به ایران باز گشت . او که قصد شرکت فعال

 

در جبهه ها را داشت بعد از چند ماه خدمت در جهاد سازندگی بلافاصله وارد سپاه

 

شد . و عشق به جهاد و شهادت او را به جبهه های حق علیه باطل کشاند و در

 

مهندسی رزمی مشغول انجام وظیفه شد . با لیاقت و شایستگی ذاتی که در

 

ماموریتهای مختلف از خود نشان داد به عنوان معاونت فنی مهندسی قرار گاه خاتم

 

الانبیاء منصوب شد .

 

قرار گاه خاتم الانبیاء :

با گسترش جبهه ها و نیاز به استفاده از تکنولوژی های مختلف نظامی و طبق

 

مصوبه ی وزارت سپاه مامور تاسیس قرار گاه های « صراط المستقیم » و «خاتم

 

الانیبا» شد تا از توان وزارتخانه ها در امر جنگ به نحو مطلوبتری استفاده کند .

 

مسئولیت معاونت فنی و مهندسی قرار گاه خاتم الانبیاء از طرف سردار شهید

 

محسن صفوی به شهید آقاسی زاده واگذار شد .

 

این قرار گاه تمام پروژه های وزارتخانه را زیر پوشش خود قرار داد و علاوه بر

 

پشتیبانی آنها نسبت به حسن اجرای پروژه ها نیز نظارت فنی می کرد ؛ نظیر

 

بیمارستانهای فاطمه الزهرا (ع) امام رضا (ع) و سایر بیمارستانها ، سایت های

 

موشکی ، ایجاد پادگان های نظامی و طرحهای کلان مهندسی که در سر نوشت

 

جنگ تاثیر بسزایی داشتند با توجه به دو هویتی بودن قرار گاه ، شهید آقاسی زاده

 

علاوه بر هماهنگی و همکاری با وزارتخانه ها ی شرکت کننده و مهندسی یگانها

 

و تیپ های مهندسی ، در جهت احداث سد های خاکی و کانال های انحرافی آب ،

 

ایجاد خاکریز های پدافندی ، جاده های پشتیبانی ، نصب پل های ثابت و شناور و

 

ترمیم آن همکاری می کرد . طبق اظهار یکی از فرماندهان مهندسی ایشان حدود

 

دو هزار و چهار صد پروژه را با همکاری و تلاشهای شبانه روزی مجموعه

 

مهندسی و برادرانی که شرکت فعال داشتند اجرا نمود .

علاقه ی ویژه ای به روحانیت متعهد ، خصوصا حضرت امام داشت ، کوشش

 

زیادی در عمل برنامه های خود سازی امام و جهاد اکبر داشت . حضور در

 

مدرسه انسان سازی امام و جهاد داشت . حضور در مدرسه انسان سازی (دفاع

 

مقدس) برایش از اولویت خاصی بر خوردار بود . همت زیادی در جهت برگزاری

 

مجالس و محافل انس و توسل به ائمه اطهار داشت . شهید آقاسی زاده انسانی

 

خستگی ناپذیر بود . با اطمینان می توان گفت که روزی هجده تا بیست ساعت کار

 

می کرد . بسیاری از اوقات که همراه راننده بود خواب او در طول مسیر و جاده

 

ها روی صندلی ماشین بود ، گر چه عمدتا خودش راننده ی خود رو را به عهده

 

می گرفت .

 

از خصوصیات دیگر صبر و خویشتنداری در جنگ بود و با وجود فشارهای کار

 

مهندسی جنگ و مسئولیت سنگینی که بر دوش ایشان بود ، عصبانی نمی شد و به

 

کسی تندی نمی کرد و چهره ای بشاش و صمیمی و اخلاق خوش داشت . کار

 

خودش را کوچک می دانست، به خانواده و اقوام می گفت من یک بسیجی ام اگر

 

خدا قبول کند . به بسیجی ها به شدت عشق می ورزید . خیلی به آنها محبت می

 

کرد . طوری که بعد از شهادتش یکی از بسیجی ها می گفت : این فرشته مهربانی

 

که بسیجی ها را بغل می گرفت و می بوسید و از آنها حلالیت می طلبید کجاست ؟

 

شهید آقاسی زاده فردی خاکی ، مردمی ، خوش برخورد ؛ متواضع ، صریح الهجه

 

، انتقاد پذیر و در کار و مسئولیت ، جدی ، قاطع ، صبور ، مقاوم و برای بیت

 

المال اهمیت و حساسیت زیادی قائل بود .

مادر شهید می گوید : مدتها بود از من در خواست شهادت داشت . سال قبل از

 

شهادت هم به مکه مشرف شد که آنجا به حاج آقای حسینی (مجری برنامه اخلاق

 

در خانواده ) گفته بود نمی دانم چرا شهادت نصیبم نمی شود و من در کنار خانه

 

خدا دعا می کنم و از خدا می خواهم تا شهادت نصیبم شود . دفعه آخری که می

 

خواست برود نگذاشت آیینه و قرآن بگیرم و روبوسی هم نکردیم گفت : بر می

 

گردم .

 

آخرین عروسی

 

مادر شهید می گوید: پنج بار مجروح شده بود. از ناحیه کمر خیلی درد می کشید

 

باید عمل می کرد. حاج آقا رفیق دوست برای این که او را به پشت جبهه منتقل

 

کند، به حسن آقا گفته بود:«شما که مجروح هستی به تهران بیا تا تعدادی از

 

برادران سپاه را آموزش بدهی و تمام تجاربت را به آن ها منتقل کنی و برای آینده

 

مدیر تربیت کن».

 

حسن آقا قبول نکرده بود. وقتی حاج آقا رفیق دوست از فرستادن ایشان به پشت

جبهه مایوس شده بود، به ایشان پیشنهاد داد: «پس شما برای معالجه به خارج از

 

کشور بروید».

 

گذرنامه اش را آماده و بلیت و دلار هم برایش تهیه می کنند. قرار بود بچه هایش

 

را پیش ما بگذارد و با خانمش به اتریش برود. در همین ایام تعدادی از برادران

 

مهندسی سپاه برای عیادتش به منزل ما آمدند. حسن آقا باخبر شده بود که عملیات

 

نزدیک است. فوری از مشهد با آقای میری در اهواز تماس گرفت و از ایشان

 

سوال کرد که آنجا چه خبر است.

 

آقای میری هم تلفنی به او گفته بود:«مجلس عروسی(عملیات) داریم. شما استراحت

 

کنید».

 

حسن آقا پرسیده بود:«آمدنم واجب است یا مستحب؟»

 

آقای میری گفته بود:«مستحب موکد».

 

همان جا تصمیمش را تغییر داد و خودش را برای رفتن به جبهه آماده کرد. برای

 

بررسی یکی از مناطق عملیاتی در ماووت عازم منطقه می شود. با چند دستگاه

 

ماشین به طرف منطقه حرکت می کنند. قبل از شهادت، دستور توقف خودروها را

 

می دهد و خودش به اتفاق دو تن از هم رزمانش که از مهندسان قرارگاه بودند

 

رانندگی را به عهده می گیرد. در این حرکت شبانه برای استتار از دید عراقی ها

 

چراغ خاموش حرکت می کنند. جاده زیرآتش توپخانه دشمن قرار داشت. با اصابت

 

گلوله توپ به دامنه ارتفاعات مشرف به جاده، سنگ های بزرگ در جاده ریزش

 

می کند و خودروی ایشان منحرف و به پایین پرتگاه سرازیر می شود. حسن آقا که

 

در ۲۸ مهر سال ۳۸ به دنیا آمد، در سال ۶۶ در این عروسی به آرزویش رسید.

 

وصیت نامه

 

باسمه تعالی

گردش به دور خانه خدا نشان دهنده این است که به غیر خدا دور دیگری نگردید .

همانا آزمایش می کنیم شما را به چیزهایی از قبیل ترس و گرسنگی و ضرر به مال و جان و ثمر ها و بشارت

بده صابران (تحمیل گننده گان را ) بقره 59 شکر و سپاس بی حد و حمد و ثنای بیکران خداوند متعال و

آفریننده دو جهان را که به تقدیر خویش ما را در زمره بندگان خود قرار داد و نعمت حیات را در این جهان

نصیب ما نمود که حکومتش تا فنای جهان و زمان بر آن مستدام است انوار و الطاف و خورشید هدایتش

راهنمای نفوس در زمین است تا شاید سر رشته آفرینش و هدف از وجود خویش را در جهان بشناسند و ضمن

تشکر و ثنای او تن به آزمایشات و امتحانات مقدر شده او دهند و با استقامت و ایستادگی در راه خدا در لحظه

موعود به دیدار خداوند قادر و یکتا نائل آیند . در حالی که لطف و رحمتش شامل حال باشد و حکم و فرمایش

در معاد نجات دهنده جان .

و هزاران شکر دیگر به سپاس نزول قرآن کتاب هدایت – کتاب راهنما - پیغمبر زنده ابدی نشان دهنده راه خدا

– آموزنده نحوه تسلیم و فرمانبرداری از خدا – نجات دهنده بشر از انحراف و گمراهی و ظلمت و هدایت کننده

انسانها به سوی نور و حق و هدایت که خود ضامن حفظ کلام و بقای آن تا قیامت است .

و شکر و سپاس که با اراده خود ما را در حد درک و توان با آن آشنا و با حفاظت از آفتهای انحرافی ما را به

علیه کتابش قرار نداد تا شاید روزی با درک و شعور بیشتر موفق به تفکر و تعمیق در آیات آن باشیم و با اراده

خداوند قادر به انجام دادن دستورات و تکالیف او قادر گردیم .و حداقل شکر نعمات او را به جای آوریم.

و هزاران شکر و سپاس خدای متعال را که با بر انگیختن پیامبرانی در زمین که آخرین آنها حضرت ختمی

مرتبت و سید المرسلین «محمد » صلی ا.. علیه و آله است که درود ابدی و رحمت ابدی حق نثار او باد . و با

رسالت این پیامبران که زبان های گویا و تفهیم کنندگان الفاظ و معانی قرآن کریم هم ازلفظ و معنی و تفسیر و

هم در عمل و اخلاق و روش زندگی خود به ارائه خداوند در راه هدایت و نجات انسانها در جهان و نشان دهنده

صفات و نشانه های الهی به بشر بودند . شاید با خواست کردگار به صراط مستقیم هدایت و شامل رحمت و

لطف و بخشش و محبت و عزت او در دو جهان گردند .و بی نهایت شکر و سپاس حق که پس از رسالت

پیامبران خود نور هدایت را در زمین بر قرار و مستدام به وجود مبارک ائمه معصومین و خاندان «محمد »

صل ا... علیه و آله اجمعین گرداند و آنها را مامور به استقامت .و ایستادگی و رواج اسلام و هدایت گردنده گان

به خود نمود اما با وجود همه ظلمتها و ستمها و آزار و اذیت شاهان و طاغوت ها مبارزه خود را جهت هدایت

و رهنمود امت مسلمان و مردم گرویده و به او پایدار و محکم بدارند و بدین سان راه نجات و هدایت و صراط

مستقیم را به انسانها بنمایند که جز با مبارزه و استقامت حاصل نخواهد شد و این تمسک به خدا و قرآن و

پیامبران و امامان میسر است که آنان استادان و معلمین واقعی و مصداق آیات قرآن اند که با به کار گرفتن آنها

در زمان حیات خود راه را به انسانها آموخته اند و در این راه ستمها و ظلمها و رنجها و زندانها و شکنجه ها

کشیده اند که جملگی با شهادت در راه خدا به دیدار حق شتافنتند و تو را در یافتند .

و شکر خدای منان را که حیات اسلام را با اراده خود در این زمان به دست روحانیان و مبارزان و جهاد گران

بسیاری که سالها با رنج و اسارت و شکنجه و شهادت درس را که از امامان خود گرفته بودند . در آزمون

زندگی پس دادند و طی مبارزه طولانی و وحدت مردم ، به خواست او حیات اسلام دوباره زنده شد و نور

هدایت و حق هدایت تمام ظلمتها و ستمها و زور گویی ها را محو نمود ، باشد که ریشه کن کند ان شاء الله ...

و شکر و تقدیر بی نظیر خداوند متعال را که رهبری معظم و مدبر و قاطع وکوبنده و سازش ناپذیر و صابر و

عالم و مومن و مخلص در راس چنین حرکتی گذاشت که مصداق نام روح اله را در نفوس زمان این مرز و بوم

دمید و آنها را به فطرت خود باز گرداند و تحت رهبری او انقلاب اسلامی را شکوفا و با خون جوانان مخلص

و مومن راه و روش قرآن را بر این مرز و بوم حاکم کرد و مستدام داشت.

و شکر مخصوص و بی حد نثار خداوند رحمان که حیات این حقیر و دوران طفولیت و کودکی ما را تا پایان

دوران نوجوانی و تحت حکومت طاغوت زمان و شاه ستمکار و ملعون بود و با اراده خود و با دقت و مواظبت

پدر مهربانم از گمراهی و فساد های وقت مصون داشت و البته تحت لطف و خواست او حیات و زندگی ما

همزمان با نابودی ظلم و شتم و استقرار حکومت «الله» در این سرزمین گردید .

و شکر نعمت که اگر چه در دوران انقلاب با ایثار ها و زحمات پدرم مشغول تحصیل فن و علوم بودم . موفق

به شرکت در تظاهرات و راهپیمایی ها و مبارزات مردمی علیه طاغوت در جهت نابودی کفر و استقرار

حکومت حق نشدم لیکن به خواست خداوند متعال پس از تحمیل جنگ به امت اسلامی موفق به صرف ثمره

این مطالعات و علوم و فنون در جنگ تحمیلی به اسلام و مسلمین شدم و البته چه ناچیز است . این شکرانه

نعمت ناقص قلیل در مقابل نعمت حفاظت و نگهداری بنده حقیر در سر زمین غرب و طاغوت و فسادها که از

شکر این نعمت عاجزم که مرا در کنار آتش فساد و ظلم و در کنار مرکز گناه و جنایت از گزند آنها مصون

داشت و به کشوری که وظیفه خدمت و مسئولیت داشتم ، صحیح و سلامت باز گرداند و البته این یک هجرت

بود و آزمایش سخت .

در دوران طاغوت و فساد از یک مملکت فاسد و گمراه عازم دیاری که مرکز کفر و فساد و گناه است شدن و

پس از طی سالها درس و رنج و محنت به کشوری که به اراده خداوند متحول شده و اسلام و حکومت حق حاکم

شده است بر گشتن ، قابل توصیف نیست که این نعمت برا ی من بزرگترین ثمره عمر و زندگی یم بوده است

و دلیلش این است که خداوند متعال به اراده خویش چنین مقرر فرموده است و البته این امر در توان بنده

گنهکار و ضعیف الایمان و عقب مانده مثل من نیست . و چه زیبا مقدر فرمود که این علم و فن و تجربیات در

خدمت او و در میدان جنگ و در میدانهای تعیین سر نوشت اسلام بکار آید و افسوس و سخت که یقین به

اخلاص عمل در این مدت ندارم و با انبوه گناهانی که از شرق به یادگار دارم هر گز عقلم کشش ندارد که

دریابم چگونه مرا این همه نعمت و هدایت و خدمت نصیب شده است و منتظرم ولو در لحظه ای قبل از مرگ

خداوند این حقیقت را بنمایاند و البته از لغزشها . و گناهان و خطا ها و جسارتها و قصور ها . و کوتاهی ها و

از آنچه اعمالم را ضایع کرد و از شرمساری و حیا و شرمندگی که از دوران زندگی در غرب دارم به او پناه

می برم . آیا مرا در قیامت شفاهت بی بی فاطمه زهرا (س) نصیب گردد ؟

آن چیزی در دست می ماند ؟ آن عمل خالصی هست که ما را لایق شفاعت پیامبر اسلام یا امامان گرداند ؟ و

البته ایا همه این لحظات عمر و همه این پستیها و بلندیها و همه گناهان و اندک ثوابی که هست اگر مخلصانه

بوده باشد ، آیا ما را از آتش جهنم و از غضب و قهر الهی نجات خواهد داد ؟ و به غیر از این سری که در

مورد تحصیل در غرب و باز گشت به جمهوری اسالامی و خدمت به اسلام و مسلمین بود ، که بزرگترین

ثمره نتیجه عمرم محسوب می شود ، سر دیگری هست که اکنون قلم به دست این کلمات را می نویسم توفیق

حق نصیبم شود و انشا اله جوابم را بیابم و شرح آن سر از این قرار است .

در جبهه های نور علیه ظلمت که معراج انسا ن های مخلص و مومن و ایثار گراست و کلاس درس و مدرسه

ای جهت عشق به خدا و اسلام به شمار می رود و کشتی نجات دهنده از ظلمت و گمراهی است ؛ توفیق

حضور در این میدانها و جبهه ها نصیبم شد و از نزدیک شاهد رشادتها و جانبازیها و ایثار گری ها و از جان

گذشتگی ها . جوانا ن مخلص و کم نظیر بودم و در جوار آنها الفبای عشق به خدا و راه او را آموختم ، و از

معاشرت و همنشینی با رزمندگان بسیجی و پاسدار و فرماندهان آنها سیراب گشتم . آری آنها بدون یا حسین

گفتن تکبیر نمی گویند و بدون جهاد حسینی کردن یا حسین نمی گویند و جهد حسینی را بدون عشق به شهادت

و الله نمی کنند و جهاد نمی کنند مگر اینکه همه اینها را در مدرسه بسیج در یافته اند .و به همه معنی و

حکمتهای این الفاظ و گفتارها رسیده اند . در حالی که طلبه های علم شاید در سالهای متمادی تحصیل به آن

نرسند .

همه ما می دانیم که حج یک سفر الهی – عبادی و سیاسی است که بزرگترین و با ارزش ترین اعمال است .

حج اگر مورد قبول خدا واقع شد موجب آمرزش و بخشنده همه گناهان است . به طوری که امام صادق (ع)

می فرمایند : کسی که از حج بر گردد و شک کند در اینکه گناهان او آمرزیده شده بزرگترین گناه را انجام داده

است .

لذا حج می روم تا انشا الله با دعای خیر همگان و مخصوصا پدر و مادرم اگر حج ما مقبول واقع شود گناهان ما

آمرزیده گردد . نافرمانیها ، سر پیچی ها ، جسارتها ، گناهانی که از غرب و شرق همراه دارم همه را انشا الله

خواهد بخشید و نجات دهنده است که حاصل نامعلوم یک عمر زندگی ناقص و کم ثمر همه بدیها و گناه ها و

ظلمها و غیره محو می شود ، از فکر انسان ، از وجود انسان ؛ از زندگی انسان و انسان سبکبال می شود .

می روم خانه خدا تا بگویم گناهان و نافرمانیها و جسارتم در گذشته سبب عدم توفیق به شناخت خدای منان شده

و در طول ماهها حضور در مناطق جنگی مانع پیوستن به الله .

می روم تا بگویم خداون داد ! ماهها جانم را در مناطق مختلف در محور های مختلف و در حالات مختلف در

خانه تو آوردم . توفیق پیوستن و مهمان تو در عالم ملکوت شدن را نصیبم نکردی ، من بنده ای کنجکاوم و می

خواهم بدانم آیا این گناهان و خطاهای من مانع این وصل بودند یا تقدیر تو در میان بوده است ؟ و حال که

توفیق شهادت را نصیبم ننمودی شکر گذار تو هستم که توفیق دادی مهمان تو باشم در خانه تو . از نزدیک

آثار وجودت را ، توحید را ؛ عرفان و معرفت را ، جایگاه ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) را ببینم و لمس کنم .

توفیق می دهی که رد پای امامان و پیامبران را بگیرم و در روی همان زمین و محلی که آنها به دور تو

گردیده اند من هم با سایر حجاج دیگر پا بگذارم و به گرد خانه تو بگردم که ان شا اله در زندگی به گرد غیر

از تو نگردیم .

آری حج می روم تا پس از طلب آمرزش و ادای دستورات الهی و بجا آوردن احکام او در این مراسم عظیم و

عبادی – سیاسی و پس از طی سرزمینهای مختلف و پس از کسب معرفت و عرفان و تهذیب نفس و روح

قدمی به سوی آدم شدن بردارم . آری یکی از رموز رسیدن به خدا و توفیق وصل او یافتن و به زیارت او

رفتن ، آدم شدن است که بارها رهبر کبیر و عالی قدر در مورد آن سفارش نمودند.

آدم شدن کلید درک خداوند و توفیق یافتن شهادت در راه اوست . امید که لطف و رحمت و توجه او به در یافت

این حقایق برآییم و توفیق عبادت و بندگی خداوند نصیب گردد و حال و جان هر دو دگر گون گردند .

ان شا الله که تقدیر او هر زمان و هر کجا که باشد نازل خواهد شد .

و اما از آنچه در دنیا می ماند و بوده قبل از ما غیر از مکانها و زمانهایی که خاطره انگیزند افراد می ماند که

از میان آنها طبیعتا بعضی با دیگران ارتباطی نزدیک دارند و البته خاص آنها که تن ما و هستی ما و

رمززندگی ما و رشد ما و حرکت ما در این جهان پس از خداوند و قرآن و انبیا (ص) و امامان و نائبین آنها

مرهون زحمات و وجود آنهاست ، پدر و مادرند !و بعد برادران و خواهران و البته شریک زندگی انسان ،

یعنی همسر است و فرزندان ثمره زندگی اند . اما در مورد من از آنجا که تعیین کننده و ارتباط و وصل ما

غیره بوده و روابط بسیاری در هر مورد وجود دارد نیاز به قلم در آوردن و بیان هر کدام جداگانه است که

وضعی شنیدنی دارند .

هر فردی در دوران زندگی بخصوص در دوران جوانی و نوجوانی ، برای خود دوست و رفیق و همکار و

همسایه و هم سخنی دارد ، معلمی و استادی دارد . معتمد و رازداری دارد . پشتیبان و حمایت کننده ای دارد

همه اینها در زندگی ام پدرم بوده و هست . در همه سختیها ، تنهاییها ، رنجها ؛ و مشغلهای زندگی مرا

راهنمایی و یاری نموده و همه جا وسایل رشد و ترقی و کسب علم و فن و دین را فراهم نمود . و در دوران

حاکمیت طاغوت ، فساد و گناه مرا از لغزشها و انحراف ها مواظبت و حراست نمود و مرا به خدمت در لباس

پاسداری و حراست از اسلام و مسلمین وادار نمود و با کنترل دورادور خود با بکار گیری عوامل تربیتی و

شناخت روحی من و تجربه خویش ، حتی سالهایی که از او دور بودم مرا راهنمایی و ارشاد کرد و در دوران

سخت زندگی خود با مشقت کسب و معاش ماحصل خود را در راه کسب علم و موفقیت در زندگی تقدیم من

نمود .و در همه مراحل زندگی ایشان بعد از خداوند متعال پشتیبان و یاور و راهنما و معلم من بودند . و یقین

دارم که ثواب همه آنچه در خدمت به اسلام و مسلمین نصیب من شده متوجه او هست . در حالی به حج می

روم که قاطعانه و مصرانه دعا گوی اویم و برای سبکبالی در آخرت و عاقبت به خیری او دعا می کنم . آن

مقدار که توان سخن باشد و توفیق استجابت دعا که تمعید در این راه زیاد است .

و اما مادرم ، زنی که سالهای زیادی قریب به نه سال در هجران و دوری از من اشکها ریخت . تنهایی فرزند

انسان را به یاد غربت ائمه اطهار می اندازد . شیر پاک او شیره اصلی نور و هدایت و ایمان من بوده است .

مصیبت داری های او از ائمه اطهار و سوزهایی که در شیر او بوده و اشک های ماحصل این دلسوزی ها و

علاقه اش به خاندان نبوت همگی از پستان او در جان ما جاری شده و همگی ما را به فطرت اصیل و اسلامی

خود باز گردانده است و چه بسا که بر رنجها و سختیها و دوری از من اشک ریخته است که خداوند توفیق دعا

و ثنا و طلب شفا برای او را در حج نصیب نماید . او را عاقبت به خیر و مورد شفاعت بی بی فاطمه زهرا

(س) قرار دهد  ان شا الله .

و او چه انتخابی به جا و زیبایی در امر ازدواج من نمود که تا جان هست دعا گوی صداقت و نیت پاک و

علاقه همسر خود به خاندان شما هستم .

و اما همسرم ، دختری جوان که شاید در آغاز زندگی خود حدس نمی زد که زندگی با من این همه رنج و

مشقت و تنهایی و آوارگی در زندگی به همراه دارد . نمی دانست که زندگی با من متفاوت از زندگی با دیگران

و مغایر با آرزو ها و امیال دنیای نفسانی است . خالی از تشریفات و لهو و لعب است . شاید انتظار نداشت این

همه تنهایی و رنج و سختی ببیند وبهترین یادگاری که من از او دارم شریک بودن او در تنهاییها و سختیهایی

است که دیده ام . البته افتخار من و او در این است که همه این رنجها در راه اسلامن و جنگ بوده است و البته

امید وارم در قیامت مورد شفاعت جدش فاطمه زهرا باشیم و من در مورد او وصیت می کنم که از آنجا که

رنج و مشقت زیاد دیده و تنهایی کشیده پس از مرگ من هر کس مرا دوست دارد به او محبت و خدمت کند .

وبه او وصیت می کنم که پس از من در تربیت فرزندان من زینب وار عمل نماید . و البته در ازدواج پس از

من مختار است و من حسن آقاسی راده شعر باف فرزندذ تقی ، مقید و مومن به توحید و عدل و نبوت و امامت

و مقلد امام خمینی ، پدرم تقی آقاسی زاده را که مردی مدیر و مدبر و فعال است و کیل و وصی قانونی ،

عرفی و شرعی خود پس از مرگ می دانم . باشد که در مراقبت از همسر و فرزندانم همت و پشتیبانی کند و

در تربیت و راهنمایی و هدایت آنها آنچه در توان دارد انجام دهد و من به هیچ کس غیر از پدرم بدهکار نیستم

که می توانند از فروش کتاب و لوازم منزل بردارند . سه ماه روزه قضا دارم که از سالهای حضور در جبهه

است . هر کس مرا دوست دارد یک روز برایم روزه بگیرد .مبلغ سی هزار ریال از طرف من اگر پولی بود

مظالم بدهید . برادرانم در احترام به والدین رعایت بیشتری بکنند که همه چیز تابع این حکمت است . از همه

بستگان و دوستانم می خواهم که مرا حلال کنند .

 و من التوفیق حسن آقاسی زاده 2/ 5/ 1365

 


شرکت در عملیات های : رمضان ، محرم ، خیبر ، بدر ، والفجر (1) ، کربلای (1) تا (10) ، فتح ها و

نصر ها .

تا ریخ شهادت : 28/ 7/ 1366 روز شهادت امام حسن مجتبی (ع) به شهادت رسید و پیکرش

همزمان با شهادت امام هشتم (ع) وارد مشهد شد و در سوم امام (ع) در کنار مرقد امام ماوا گرفت .

مجلس هفتم شهید مصادف با شهادت امام حسن عسگری (ع) بود .

مدت عمر : 28 سال .

نوبتهای مجروحیت : پنج بار مجروح شد و آخرین بار که از کمر صدمه دیده بود و برای معالجه عازم

 اتریش بود علی رغم دستور پزشک ، منصرف و عازم منطقه شد .

محل شهادت : محور ماووت در عملیات نصر (8)

محل دفن : حرم مطهر امام هشتم (ع) – صحن آزادی .

وضعیت تاهل : سه فرزند به نام های (حجت، زینب، و زهرا ) به یادگار باقی گذاشت .

{منبع:شهاب،نوشته ی سید محمد میر رفیعی،نشرستاره ها،مشهد-1384}